یزدفردا -هفته نامه آیینه یزد -محمد خسروی::راز ثبات ارزشها و ماندگاري دست آوردهاي فرهنگي- مذهبي ريشه در ايمان و باور و اعتقاد مردم اين سامان دارد يزد از دير باز پاسدار انديشه‌هاي ناب ومنش‌هاي راستين بوده است.

مردمان اين ديار در دين داري و خداباوري ريشه دار و عميق بوده اند. سنت‌هاي حسنه و خلق و خوي پسنديده و صفات حميده، رعايت حقوق همنوعان و دستگيري نيازمندان و شركت در شادي و غم ديگران به نيكوترين وجهي، راه صواب وعين خيرمي دانستند و اين خصايل نيك وقتي با تواضع و ساده زيستي و استغناي فكري وفرهنگي توام مي‌شد، شورستان كوير مركزي را نگيني زمردگون و سبز فام به نام «يزد» بر سر زبانها مي‌انداخت مردم اين خطه نه تنها در تلاش كه در انديشه و نه فقط در اقتصاد كه در فرهنگ و نه در سياست كه در اخلاق نيز سبزند و با طراوت و شاداب ومهربان وخوش روي. ديو ناراستي و فساد و تباهي را از مرزهاي اين ديار رانده بودند، ظلم و تعدي و تجاوز و كژي در قياس با ديگر نقاط به مراتب كمتر بود و راستي را كه چنين بوده است. در هنگامه ظهور انقلاب اسلامي اين باورها راسخ تر شد و ارزشهاي ديني وملي به رهبري و زعامت فرزانه روزگار ما امام خميني(ره) در اعماق جانها نفوذ كرد و همكاري وهمياري آحاد ملت ايران در بحبوحه جنگ تحميلي مثل زدني و بيادماندني است «آنچه بود،بلند همتي و فداكاري و از خودگذشتگي بود رنج و محنت ديگران را رنج خود مي‌ديديم و زحمت و مشقت مردم را در راحتي و آسودگي خود بر نمي‌تابيديم و همه خواهر و برادر بوديم و بي مضايقه و چشمداشتي،نفت چراغ پير زني تنها در سوز سرماي زمستان دغدغه خاطرمان بود ونان سفره خانواده عيالوار و نيازمند وجهه همتمان. روح حاكم بر وجدانها يگانگي ويكرنگي بود گويي جانها يكي شده بود در كالبدهاي متكثر.وحدت در عين كثرت. همدلي و همزباني و اشتياق بي حد و حصر، براي ايثار و فداكاري.

همين مردم جوان و پير و از هر گوشه و كنار و با هر شغل وكار به هنگامه يورش دشمن جان خويش در كف جوانمردي وطبق اخلاص نهاده و مهياي شهادت بودند .مردي و مردمي و شجاعت و كرامت و عزت و شرف دراعماق گوشت و پوست و رگ و پي اين مردم نافذ گشته و چون خون در اندام پيكر جامعه ساري وجاري بود نگاه بيرون استان به مردم يزد هنوز رنگ و صبغه پيشين دارد. هنوز در گذرگاهها و گلوگاهها وقتي اتومبيلي شماره يزد دارد حداقل بازرسان و مسئولان ياد و خاطره خوبي‌هاي يزدي‌ها را گرامي مي‌دارند يزدي در نگاه مردم ساير استانها، بي ريا وبي تكلف و عاري از فريب و دغدغه و نيرنگ است اهل دوز وكلك نيست اهل فسق و فجور نيست. حامل مواد مخدر نيست. با قتل و غارت و تجاوز سنخيت ندارد اما براستي همين طور است؟چه شده است كه سي سال پس از انقلاب اسلامي در گوشه وكنار شهر دارالعباده شهر صفات و خصايل نيك، شهر زهد و پرهيز در فاصله يك ماه يا اندكي بيشتر ،6 نفر در اثر جرم و جنايت به قتل مي‌رسند و ارائه آمار سرقتها از منازل و خودروها و تجاوزات به عنف و روابط ناسالم بعضي از دختران و پسران و بسياري از پلشتي‌ها و زشتكاريها كه در مذاق اهل دارالعباده تلخ است و تلخ .

« آيا نبايد بعضي از صاحبان ويلاها و كاخ‌ها و باغها وماشين‌ها‌ي آخرين سيستم يا برگزاركنندگان عروسيها ومجالس ومحافل چند ده ميليوني يا آن عده از تفريح كنندگان و مسافران به كشورهاي سياحتي و زيارتي آنهم چندين نوبت در سال يا گروهي از پدران ومادراني كه كليد باغ وخانه و اتومبيل خود را دراختيار فرزندان ناخلف قرار مي‌دهند كه البته براي جلوگيري از دلتنگي به هر كاري دست بزنند و در نهايت اسراف و تبذيركنندگان به خود آيند و گاه به تعظيم و تكريم اطرافيان و ديگران ويا به سكوت امر به معروف ونهي ازمنكر كنندگان دلخوش نباشند كه اگر خداي ناكرده سيلي راه بيافتد همه را با خود خواهد برد!!

لابد كساني مي‌گويند كه هميشه نيكي در كنار بدي و زشتي درمقابل زيبايي و سپيدي در كنار سياهي بوده است.دنيا گلستان است وخار و گل در كنار هم. اصلاً جهان خاكستري است و شما چه توقع داريد ؟ امانه. قصد نگارنده اين سطورخداي ناكرده اين نيست كه همه چيز را سياه بنماياند يا چهره نادرستي و ناراستي را با پوششي از ريب و ريا فرو پوشد. مردم ما صداقت را بيشتر مي‌پسندند. پيام آن پير فرزانه در گوشمان است كه مي‌گفت:به اشتباهات خود اعتراف كنيد تا پيش ملت بزرگ شويد ما بايد حقايق رابدانيم و بشناسيم و به ديگران منتقل كنيم.

آيا جرايد، مطبوعات دستگاه‌هاي فرهنگي و تبليغي، بازاريان معلمان،دانشگاهيان، شوراها، روحانيون، ائمه جمعه و جماعات،قضات،مديران و مسئولان، كارگران، كارمندان و آحاد اين مردم شريف، نبايد آنطور كه بايد و شايد.احساس مسئوليت كنند و چاره‌اي بيانديشند. آيا پرونده جرم و جنايت بايد در حد نيروي انتظامي و دادگاه و دادسرا طرح و بررسي و داوري و خاتمه داده شود يا آحاد ملت مسوولند؟ پس «كلكم راع و كلكم مسوول »يعني چه؟ صد البته دخالت فيزيكي و بر خلاف قانون اساسي و ضابطه دستگيري و ايجاد مزاحمت براي مردم را هرگز در مخيله خود خطور نمي‌دهيم كه مسووليت آن با دادگستري و قواي انتظامي و قضايي است اما من معلم، شما روحاني، شما دانشگاهي. آن مطبوعاتي و جريده نويس ونامه پرداز.آن روانكاو و روانشناس و همه و همه بدور از غوغاي سياست زدگي و يگديگر را متهم نمودن، واقعاً طي اين سالها چه كرده ايم؟ چه برما گذشته است؟ و در نهايت چه نتيجه‌اي عايد ما شده است؟ آيا تفرقه و تشتت غير از اين است؟ آيا به مصداق گفته حافظ:«ياران همنشين همه از هم جدا شدند » آيا همدلي و هم انديشي و همگامي آن طور كه بايد و شايد به پايان رسيده است ؟ اگر چنين است كه هست نتيجه‌اي جز آنچه مي‌بينيم وحاصلي غير از آنچه بر ما مي‌رود نخواهد داشت. گاه بيان آمارهاي جرم وجنايت و سرقت و كلاهبرداري، در نهايت قتل و آدم كشي و مقايسه با كشورهاي غربي و در نتيجه افتخار كردن به آن سر از تركستان در آوردن است !!

تفكر انقلابي:«دوستدار همه‌ام چون همه يگديگر را دوست دارند»رفته است و«هر كس مرا دوست دارد منهم او را دوست دارم» جانشين شده است و تو خود بين كه: تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟

آيا نياز نداريم كه علماي ما بزرگان ما وكلا و حقوقدانان ما، صاحبان خرد انديشه و دانش و فن بنشينند و بينديشند كه چه بايد كرد؟ متوليان تعليم و تربيت، نبايد به فكر چاره باشند روحانيون ما در مجالس ومحافل مذهبي نبايد احساس خطر كنند؟ دانش آموز و دانشجوي ما، نبايد تحليل درستي از مسائل اجتماعي داشته باشد؟

اگر غير از اين است پس احياي انفس كه قول صحيح قرآن كريم است چه مي‌شود كه فرمود«من قتل نفساً...»:«و هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد چنان است كه گويي همه انسانها را كشته و هركس انساني را از مرگ رهايي بخشد چنان است كه گويي همه مردم را زنده كرده است». (1)

راستي را كه اگر امروز به اجتماعي سالم،صادق، شاداب، متدين خوش سيرت ومودب به آداب اسلامي وانساني فكر نكنيم و از ارائه ساز و كار غافل مانيم و هر دستگاه ذي ربطي با صراحت يا با كنايه و اشاره مسئوليت را به دوش ديگري نيندازد. فردا دير است كه به قول لسان الغيب حافظ شيراز:

دهقان سال خورده چه خوش گفت با پسر

اي نور چشم من به جز از كشته ندروي






پي‌نوشت:

1- ترجمه آيه 32 سوره مائده

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا